سال های زیادی است که مبحث صدا،نواز،آهنگ در حوزه دین و دینمداران مجهول است به طوری که مفسران دین مجبور شدند برای عدم این تتبع و تحقیق بر اساس یک سری از روایات خاص حکم به حرمت مطلق موسیقی بدهند .
این طرز تفکر باعث شد که بحث رقص،غنا،طرب و... به موضوعی جنسی تبدیل گردد به طوری که فتاوا داده اند چون غنا و رقص و طرب باعث تحریک قوه جنسی است پس حرام می باشد . این فتاوا بر اثر عدم شناخت موضوع موسیقی و زیرمجموعه های آن و تعاریف علم موسیقی است که فقهای شیعه بجای فتاوا در موضوع موسیقی، فتاوا در اصالت موسیقی داده اند . به عبارت دیگر اینکه بجای اینکه بگویند «چه موسیقی حلال و چه موسیقی حرام؟» بر اثر همین عدم شناخت و بر اساس روایات خاص و بر اساس تفسیر غلط مباحث علم موسیقی فتاوا به حرام بودن کلّ موسیقی داده اند، فقهایی مانند سید صادق روحانی و... از این دسته اند ولی فقهایی هم بر اثر عدم شناخت اصالت وجودی موسیقی و همچنین بر اثر عدم شناخت تعاریف علم موسیقی فتاوا به برخی از انواع موسیقی داده اند که می تواند حلال باشد ... به دنبال آن مقلدین این فقها که عمل نکردن به فتاوای مرجع شان را حرام و گناه می دانستند (بدونِ دانستنِ دلیل) موسیقی را نوایی ناخوش و مورد طعن و لعن ائمه(ع) دانستند به همین دلیل موسیقی در عرصه زندگی دینمداران بر اثر فتاوای فقهاء سنت گرا به کناری نهاده شد .
در بین فقهاء رأی مشهور همیشه حرمت مطلق موسیقی بوده است . فقهایی که اعضای متقدم (اولیه) آن به این مسئله فتاوا داده اند لیکن در بین همین علما، نظراتی خلاف جهت فتاوای مشهور وجود داشت، که به عنوان مثال می توان به محقق اردبیلی اشاره کرد که وی در نوشته های خود اشاره می کند که هیچ حدیثی برای حرام بودن موسیقی وجود ندارد و علمایی از قبیل فیض کاشانی و محقق کشمیری و محقق سبزواری فتاوا به حرام بودن مشروط موسیقی داده اند و حتی سید ماجد بحرانی از فقهای متقدم که خود موسیقی دانی ماهر بود فتاوا به حلال بودن موسیقی داد .
تفکرات سنت گرایانه به دو دلیل تا به حال توانسته اند محوریت بحث درون دینی موسیقی را هدایت کنند : 1. تعداد سنت گرایان بیش از نواندیشان بوده است و این تعداد زیاد نه به صورت تحقیقی بلکه به صورت تسلسلی زیاد بوده است یعنی فقیهی سنت گرا در مجلس درسش فقهایی سنت گرا پرورش می یافتند و این فقهای سنت گرا طلبه هایی همفکر خود پرورش می دادند و نمونه خارجی آن دوران شیخ طوسی بود که وقتی شیخ طوسی به رحمت خدا رفت تمام فقهای هم عصر شیخ بر اثر عظمت شیخ در حدّ یک مقلد بودند نه فقیهی مستقل از شیخ طوسی و آن به دلیل روحیه اجماع طلبانه فقهای متقدم بود (و هست) 2. چون اکثریت فقها روحیه اجماع طلبانه و تفکر استاد محور داشتند و این تفکر از اوّل دوران طلبگی آنها شکل گرفته بود به همین خاطر اکثر حوزه های درسی برای این نوع تفکر بود و فقهای نواندیش و سنت شکن در این زمان نه پیروان زیادی داشتند و نه با تبلیغات مخالفان شان نمی توانستند داشته باشند و نه بر اساس امکانات کم آن دوران .
مهم ترین دلیل فتوای حرام بودن مطلق موسیقی روایاتی است که در زمان امام صادق(ع) هم زمان با رواج آوازخانه ها نقل شد و تمامی این روایات از امام صادق یا امام باقر است و قبل و بعد از آن روایات صحیحی در این باره نیست . ولی در این بین روایات هم هست که امام صادق(ع) به ابوصیر فتوای حلال بودن موسیقی در عروسی ها (جشن ها و شادی ها) را نقل می کند . از همین احادیث زمان حضرت صادق(ع) می توان فهمید که موسیقی صرفاً حرام نیست ولی بحث ما فعلاً حدیثی نمی باشد .
از مشکلات اساسی در حوزهی دین پژوهی که دانشیان دینی را به غفلت میاندازد، مراجعه به «لغتنامه»های عامیانه در مباحث تخصصی است. بحثهای علمی را نمیتوان در این فرهنگها جستوجو کرد. برای نمونه، برای دریافت معنای «طرب» نمیتوان لغتنامهها را مرجع قرار داد، بلکه نفس انسانی است که باید مورد آزمایش قرار گیرد تا حقیقت طرب یافت شود و به دست آید طرب چگونه حالتی است و چه ویژگیهایی دارد که بر نفس عارض میشود. همچنین گزارهای فقهی در این جهت چندان قابل اطمینان نیست؛ زیرا فقیهان به صورت نوعی از دانش موسیقی و شناخت آلات موسیقی و غنا بی بهره بودهاند و بحثهای آنان بیشتر رویکردی عقلگرایانه دارد. تمسک به دلیلوارههایی همچون اجماع و شهرت در این بحث جایگاهی ندارد.
غنا چیست؟ : غنا به معنای توانمندی دارای افرادی است و صدا را نیز شامل میشود. به صدایی ویژه غنا گفته میشود، چون داشتن آن گونه صدا نوعی توانمندی است و همانطور که استکبار میتواند برآمده از تمول و قدرت مالی باشد میتواند از صدا و صوت نیز برخاسته گردد. غنا تنها یک معنا دارد و آن نیز «توانمندی» است. انسان قانع را غنی گویند چون داراست و نیازی به دیگری ندارد و خداوند نیز غنی است چون توانمندی دارد و برای خویش کافی است و نیازی به غیر ندارد و در نتیجه به این معنا نیست که چیزی او را غنی گرداند .
(علمی نوشت : غنا وصف صدا و آواز است و صدا و آواز به لحاظ جنسی به خوب و بد تقسیم میشود. در ادبیات گفته میشود هر صدایی که از مخارج حروف بر آید «لفظ» نام دارد و هر صدایی که برخاسته از مخارج حروف نباشد «صوت» است. صوت و صدا در برابر لفظ است که کلمه از آن پدید میآید و کلمه یا مستعمل است و یا مهمل. در ادبیات عرب میگویند آنچه از دهان درآید و معتمد بر مخرج فم گردد، کلام و آنچه معتمد بر مخرج فم نشود صوت است . در محل بحث نیز غنا وصف صوت است و نه کلام. لحاظ این امر در استناد فقیهان به برخی از آیات و روایات برای اثبات حرمت موسیقی کارآمد است. از جملهی این آیات میتوان به: «لهو الحدیث» ، «قول الزور» ، و «إذا مرّوا باللغو مرّوا کراماً» اشاره نمود. اگر غنا وصف مادهی کلام باشد، این استناد درست است و در غیر این صورت که موضوع غنا هیأت کلام است، دلایل یاد شده از بحث بیگانه است. در این روایات غنا از مقولهی کلام دانسته شده است و در بعضی روایات آن را از جنس لهو و مد شناسانده است و این اختلاف از اختلاف در روایات ناشی شده است. برخی غنا را از مقولهی کلام و عدهای دیگر آن را از مقولهی صوت گرفتهاند؛ اما ما میگوییم: صوت و کلام همیشه ملازم است و هیچ صوتی بدون کلام نیست؛ اگرچه کلام آن صامت باشد. اگر روایات گاه غنا را کلام میداند و گاه آن را از جنس صوت معرفی میکند، از این روست که نظرگاههای گوناگونی داشته و هر دو دسته روایات درست است؛ وگرنه هیچ گاه صوت و صدا از کلام تبعض نمیپذیرد و از این روست که تعریق فقیهان با واقعیت غنا و موسیقی سازگار نیست و نمیتوان آن را به «مد الصوت مع الترجیع المطرب» دانست و چنین روایاتی نمیتواند مستند آن قرار گیرد».
علت حرام بودن موسیقی چیست؟ : 1. آهنگ حرام باشد، یعنی آهنگ طوری باشد که بر اعصاب آدمی یا روحیه آدمی تأثیر منفی بگذارد 2. آواز حرام باشد، یعنی آواز حاوی مضامین توهین به اسلام یا بی ادبی یا سخنان رکیک باشد 3. آواز و آهنگ حرام باشند، یعنی مورد1و2 را باهم داشته باشد که در این صورت حرام بودن موسیقی بیشتر است .
(تمامی روایاتی که دلالت بر حرام بودن موسیقی دارند بر محور همین سه مورد فوق است)
صدای زن حلال است؟ : در این که صدای مرد با رعایت3شرط فوق حلال است شکی نیست ولی اینکه صدای زن همانند صدای مرد با رعایت3شرط فوق حلال است یا نه جای سوالات زیادی را در ذهن عوام باز کرده است .
موسیقى دانش صوت و صداست؛ خواه صدا با دم ایجاد گردد یا با ابزار و یا موسیقى دلنشین طبیعت با جلوههاى متفاوتى که دارد. صوت و صدا داراى نتهاى فراوانى است. این نتها کنار هم مىنشیند و مثل حروف الفبا کلماتى را تشکیل مىدهد که به وسیلهى آن با هم سخن مىگوییم. صوت و صدا سراسر عالم را فرا گرفته است و اگر دستگاه آن کشف شود، مىتوان همانند حضرت سلیمان(ع) زبان آن را دانست؛ ولى این کار بسیار دشوار است و مشقت خاص خود را دارد . خواندن غنایى نیز در هر موردى که باشد و با گناه و باطلى همراه نباشد، جایز است؛ هرچند خواننده غناى خود را بر یکى از دستگاههاى موسیقى جریان دهد .حضرت علیهالسلام مىفرماید: حنجره شبیه ناى و ریه بسان انبانى است که در آن مىدمند و این فرازها ارزش صوت و صدا را مىرساند .
ایجاد نت های صدا اگر باعث تشکیل مورد2 در عرصه آواز نشود نمی توان حرمتی را به آن منتسب کرد به همین دلیل می گوییم :
صوت زن عورت نیست و این گزاره که «صوت زن عورت است» هیچ گونه ارزش صدقى ندارد و نمىتوان مستندى دینى براى آن یافت و جهر زن هیچ گونه اشکالى ندارد . آواز زن نیز هرچند غنایى و طربانگیز و داراى ترجیع باشد، در حضور مردان بیگانه اشکال ندارد و تنها تهییج و برانگیختن به معصیت در صوت است که مورد نهى واقع شده است، بر این اساس، تهییج به حرام و براى نمونه دعوت زن به خود یا به زنى دیگر و گپ زنىهاى بیهوده و به گونهى گناه، حرام است. (البته اگر صدای زن باعث تهییج در شوهر شود بلااشکال است) جنسیت بر اثر بدآموزىها معناى متفاوتى پیدا کرده است و تا نام زن یا مرد برده مىشود حالتى به شنونده دست مىدهد که گویا این دو اسم را نشنیده است. این امر نشانهى بیمارى است و وى به کسى مىماند که آهن بدنش زیاد است و اگر دست به پارچهاى زند برق او را مىگیرد. ارتجاعى بودن مردان و انزواگرایى زنان حساسیتهاى بسیارى در جامعه پدید آورده است. جامعهى حساس به کسى مىماند که به گوجه فرنگى حساسیت دارد و با خوردن گوجهاى سر و صورت وى قرمز مىشود؛ بهطورى که گویا به سرخک مبتلا شده است. در مسایل فکرى نیز این گونه است و کسانى که داراى حساسیت مىباشند باید به روانشناس مراجعه کنند. البته، مراد از روانشناس، حکیم و فیلسوف انسانشناس است و نه آن که چکش پلاستیکى به دست مىگیرد و بر زانوها مىزند تا تنش عصبى فرد را به دست آورد. از منظر شریعت منعى براى خوانندگى سالم زنان وجود ندارد و زنان مىتوانند آزادانه بخوانند؛ به شرط آن که از گناه و معصیت دورى نمایند. هیچگونه دلیلى بر منع از اصل خواندن زن وجود ندارد و دلایلى که از آن نهى مىکند یا او را از جلفى و سبکسرانه بودن صداى زن باز مىدارد و یا عریانى وى را نکوهش مىکند یا تحریک وى به حرام را حرام مىداند یا محاسن بدنى زنان را اظهار نمودن موجب استحقاق عذاب مىشمرد، از این رو، محتواى شعرها و ترانهها نباید مبتذل باشد، یا اشاعهى فحشا در آن باشد یا تحریک دشمن و تخریب وطن در آن باشد .
توجه : زنان مؤمن مىتوانند موجبات نشاط و شادى خود را با غناخوانى فراهم آورند. امروزه بسیارى از بیمارىهاى زنان و بهویژه بیمارىهاى روحى، روانى، عفونى و رحمى آنان برآمده از ضعف اعصاب است و دلیل آن این است که زن در خانه خانم نیست و کار زنانه نمىکند و نمىتواند زنانگى خویش را عرضه دارد، بلکه تنها کارگر جامعه و کلفت خانه و مادر بچههاست و شب و نیمه شبى ندارد .
نتیجه : آوازخوانی زن اگر با رعایت پوشش صحیح (حجاب جدای از پوشش است) باشد و اگر در بین مردان نامحرم3شرط مذکور توجه گردد (خصوصاً شرط دوّم)، خواندن زنان حرمتی ندارد و زنان می توانند با توجه به3شرط ذکر شده مانند مردان آوازخوانی نمایند .